نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - کرامات شهیدان
عصر يک روز گريه کردم و با عکس او حرف زدم و گفتم چرا ديگر به ما سري نمي زني؟ دل ما برايت تنگ شده است. شب دوباره خواب او را ديدم. از اتاقي خارج شد و به طرف من آمد. در خواب گلايه ام را به او تکرار کردم. گفت مهمان دارم. اين را گفت و دوباره به داخل همان اتاق برگشت.
کد خبر: ۴۲۴۰۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۳

من دست بردار نبودم و همچنان اصرار ميکردم عکس ها را به من نشان بدهد. يک شب که فرمانده فرزند شهيدم به منزل ما آمد از او خواستم اگر عکسي از محمود دارد به من او اظهار بي اطلاعي کرد...
کد خبر: ۴۲۴۰۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۳

يک روز که داشتيم خانواده ها را براي اردو ثبت نام مي کرديمیوسف از در وارد شد و سلام کرد. فکر کردم مثل هميشه ميرود و برمیگردد ولي ديدم مکثي کرد و به داخل اتاق وارد شد و با اين که عده زيادي از جمله بعضي از همسران جانبازان در اتاق بودند...
کد خبر: ۴۲۴۰۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۳

وقتي مراسم دعا آغاز شد من در اتاق نزد ساير خانم هايي که بعضاً از بستگان بودند، نشسته بودم. در انتهاي حياط که باغچه پردرختي بود خواهرم با خانم ايزد دوست که زن برادرم است روي ديگ بودند و مشغول پختن غذا بودند.
کد خبر: ۴۲۳۹۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۲

امتحانات او که به آخر رسيد درد شديدتر شد. پس از چند آزمايش نتيجه اعلام شده از هوچکين که نوعي سرطان غدد لنفاوي است خبر مي داد. اضطراب، ترس و نگراني خاصي بر همه ما مستولي شد، ولي قضيه را از راضيه مخفي کرديم.
کد خبر: ۴۲۳۹۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۲

مادر جان براي چه نگراني؟ گفتم مي ترسم، نمي دانم چرا فکر ميکنم ديگر تو را نمي بينم. گفت ناراحت نباش. در حالي که گريه مي کردم پرسيدم اگر برنگشتي چه کار کنم؟ گفت اگر برگشتم که هيچ، اگر برنگشتم بعد از آنکه مراسم چهلم شهادت مرا برگزار کرديد...
کد خبر: ۴۲۳۹۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۱

نمي دانستم خواب هستم يا بيدار. با حال دگرگوني که از ديدن اين صحنه عجيب پيدا کرده بودم يک لحظه به استاد نگريستم تا دريابم آيا متوجه تغيير حالت و دگرگوني حال من شده است يا نه، سپس فوراً دوباره به سمت راستم نگريستم ولي...
کد خبر: ۴۲۳۸۹۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۱

دست به کار شديم و مسأله را با آقاي بهادري که همسايه نزديک ما و از دوستان پدرم بود و شغل معماري داشت مطرح کرديم و از ايشان خواستيم اين کار را براي ما انجام دهد، پذيرفت...
کد خبر: ۴۲۳۷۷۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۰

در يکي از شب هاي ماه مبارک رمضان در خواب ديدم کبوتري از پنجره اتاق به داخل آمد و روي عکس محمد تقي نشست...
کد خبر: ۴۲۳۷۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۲۰

ماه و 10 روز گذشته بود که خبر آوردند جسد نصرالله پيدا شده است. به استقبال جنازه رفتيم و در ابتداي شهر به انتظار نشستيم. جمعيت زيادي آمده بودند. من پشت جمعيت و رو به ديوار نشسته بودم که خبر دادند شهيد را آوردند...
کد خبر: ۴۲۳۷۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۹

يک ماه نگذشت که اين خانم به عروس من، همسر محمد مراجعه کرد و گفت من همان زني هستم که موقع دفن همسرتان از هوش رفتم...
کد خبر: ۴۲۳۷۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۱۹

موقع طواف که در دور سوم برگرد کعبه عشق طواف مي کرديم به دليل اين که اولين سفر حج من بود، خيلي در انجام اعمال حج دلهره داشتم. دائم نگران بودم که مبادا اعمالم درست انجام نشود و مورد قبول حضرت حق واقع نگردد...
کد خبر: ۴۲۳۳۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۸

دکتر معالج می گفت رگ هاي عصب به داخل معده ترشح مي کنند و بايد بسته شوند تا معده بهبود پيدا کند و اين عمل خيلي سختي است چون رگ هاي عصب خيلي نازک و ظريف هستند. پزشکان به من يک ماه فرصت دادند تا اگر به وسيله دارو خوب نشد عمل انجام شود...
کد خبر: ۴۲۳۳۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۱

در دوران طاغوت سي ماه در زندان شاه بودم. وقتي انقلاب به پيروزي رسيد سي ماه در سپاه پاسداران و جهاد سازندگي ياسوج خدمت کرده ام. ايشان مکثي کرد و گفت اکنون سي ماه است که از حضور من در جنگ و خدمت در قرارگاه خاتم الانبياء مي گذرد...
کد خبر: ۴۲۳۳۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۲

روحاني شهيد عبدالله ميثمي در سال 1334 هجري شمسي در شب تولد حضرت علي (ع) در خانواده اي در اصفهان متولد شد. پدرش براي نامگذاري فرزندش به قرآن تفال زد و بر مبناي آية 23 سورة مريم نام او را عبدالله گذاشت.
کد خبر: ۴۲۳۳۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۷

به خاطر دارم وقتي براي مرخصي از جبهه به شهر آمده بود سخناني در مسجد درباره توجه و عنايات خاص امام زمان (عج) به جبهه ها و رزمندگان براي مردم بيان کرد که همه را مجذوب خود نمود...
کد خبر: ۴۲۳۳۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۷

عشق او به سپاه باعث شد به عضويت رسمي آن درآيد و در واحد عمليات سپاه شيراز به کار مشغول شود. مدت کوتاهي از ورود او به سپاه نگذشت که به جبهه شتافت و تا زماني که در عمليات فتح المبين به شهادت رسيد در جبهه بود.
کد خبر: ۴۲۳۳۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۴

پدرش از حسين پرسيد پسرم چرا گريه می کني؟ لحظاتي طول کشيد، گريه او که به آرامي تمام شد، گفت: ديشب خواب ديدم صحراي کربلاست و در رکاب مولايم امام حسين )ع( مي جنگم ولي نبرد من چهل روز طول کشيد و بسياري از دشمنان امام حسين را به خاک هلاکت انداختم. مي خواستم بيايم که کسي از پشت سر مرا صدا کرد...
کد خبر: ۴۲۳۲۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۷

بدان که اين موها به خون سرم خضاب مي شود و همين طور هم شد. وقتي پيکر غرق به خون حاجي را آوردند سر و صورت او آغشته به خون او شده بود...
کد خبر: ۴۲۳۲۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۸

حاج حسين بصير در آتش عشق به شهادت می سوخت و گلايه داشت و مي گفت اين جوان ها توفيق شهادت دارند پس چرا من شهيد نمي شوم؟...
کد خبر: ۴۲۳۲۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۷