امدادگری که تیربارچی شد
درعمليات والفجر چهار من و احد باهم بوديم. ايشان در گروهان حضرت ابوالفضل گروهان يك شهيد مدني به عنوان امدادگر گروه بود و وظيفه امدادرساني به مجروحين را برعهده داشت.عمليات والفجر چهار يك عمليات برونمرزي بود وما كاملاًَ در خاك عراق نفوذ كرده بوديم.من به عنوان جانشين گروهان يك شهيد مدني بودم،چون عمليات بسيار سنگيني بود احد عليرغم اينكه امدادگر بودولي به تيربارچيها نيز كمك ميكرد وبا رزمندگاني كه وظيفه داشتند تيربارها را از مناطق صعبالعبور حمل كنند،كمك ميكرد.
قبل ازآخرين مرحله عمليات من همراه احد وچند تن از رزمندگان مشغول ماهيگيري در كنار رودخانه شيلر بوديم كه به ما اطلاع دادند بايد از رودخانه عبور كنيم.رودخانه عميق بود وبراي عبور ازآن بايد لباسهايمان را درمياورديم.در اين هنگام احد به ما گفت:هيچ كدامتان لباستان را در نياوريد،من خودم همه شما را از رودخانه عبور خواهم داد.احد پاچه شلوار خود را بالا زد و رزمندگان را يكي يكي سوار بر كول خود كردو از عرض رودخانه عبور داد.احد با اين كارها به رزمندگان روحيه ميداد و با شوخي ميگفت:يكي از كارهاي امدادگران بالا بردن روحيه رزمندگان است.در آخرين مرحله عمليات درگيري شديدي بين ما و دشمن رخ داد و احد در حين اينكه يكي از مجروحان جنگي رابه مكان امني ميبردتا او را پانسمان كند در اثر برخورد تركش خمپاره به مقام والاي شهادت نائل آمد.
شهيد احد پيرعلائي درعمليات والفجريك رشادتهاي زيادي ازخود نشان داده بودو درهمان عمليات مجروح نيز شده بود.ايشان واقعاً شيفته دين مبين اسلام و مقام رهبري بودند.
شهيد احد پيرعلائي باتوجه به اينكه تنها فرزند ذكور خانواده بود و پدرش هم نظامي از كار افتاده بودميتوانست به جبهه نرودوحتي ميتوانست كفالت بگيرد وبه خدمت سربازي نرود ولي با توجه به روحيه جوانمردي وباتوجه به غيرت ايراني كه در وجود ايشان بود براي حراست از دستاوردهاي انقلاب اسلامي وهم چنين براي اجابت فرامين امام (ره) به جبهههاي حق عليه باطل شتافت.
دراين راه چندين بار مجروح گرديد وحتي در يك مورد هم براثر انفجار مين،شدت صداي انفجار باعث شد كه ايشان اختلال حواسي پيدا كنند ولي با اين اتفاقات احد از پا نيفتاد و دوباره در جبهه حضور پيدا كرد.
شهيد احد پير علائي موقعي كه 17 ساله بود از طرف بسيج به عنوان رزمنده امدادگر در جبهه حضور پيدا كرد.ايشان عليرغم اينكه امدادگر بودند ولي رشادتهاي فراواني در جبهه از خود نشان دادند.ايشان در سه نوبت به جبهه اعزام شدند و هر بار تقريباً 3 ماه در جبهه حضور پيدا كردند و بالاخره در عمليات والفجر چهارم در تاريخ /8/131362 درمنطقه پنجوين عراق هنگام امدادرساني به يكي از رزمندگان مجروح بر اثر اصابت تركش خمپاره به پهلوي خود به آرزوي ديرينه خود رسيدندوبه جمع شهداي كربلا پيوستند.