تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «رضا معظمی گودرزی» می گوید: پسرم بیست و سه ماه در مرز ارومیه خدمت کرد. مرخصی آخر برای او نامزد کردیم و تمام بساط عروسیش را آماده کرده بودیم که مرخصی بعدی عروسی او را برگزار کنیم ولیکن پسرم رفت و برای امنیت مردم به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۷۵۹۳۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۶
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید والامقام «ایرج عیدی نژاد» می گوید: شبی به کما رفتم و دیدم که به آن دنیا رفتم و مرا به بهشت بردند. به مامورین آنجا گفتم به خاطر پسرم بگذارید من برگردم. آنها قبول کردند و گفتند: برو ولی اینجا جایگاه توست.
کد خبر: ۵۷۵۹۳۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۵
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید والامقام «جواد جمشیدی» میگوید: پسرم خیلی بااخلاق و بامحبت بود. به همه دوستان و فامیل محبت میکرد و به آنها سر میزد. همیشه به من می گفت: مادر از من راضی باش و اگر من شهید شدم، خوشحال باش چون باعث افتخار شما هستم.
کد خبر: ۵۷۵۹۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۴
خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید والامقام «اسفندیار نوروزی» در بیان خاطرات فرزندش می گوید: پسرم علاقه زیادی به جبهه داشت. تا قبل از سن سربازی به زور او را نگهداشتم که جبهه نرود ولی وقتی به سن سربازی رسید سریعا به جبهه رفت.
کد خبر: ۵۷۵۹۲۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۳
تاریخ شفاهی همسران شهدا
همسر شهید «عبداله نوریان» میگوید: همسایهای داشتیم که مستمند بود و منزلش آب لوله کشی نداشت، عبدالله از آب لوله خودمان یک انشعاب برایشان زده بود. الان همه همسایهها از اخلاق عبدالله تعریف می کنند. او میگفت این دنیا ارزشی ندارد باید مردم از ما راضی باشند.
کد خبر: ۵۷۵۹۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۷
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «محمدابراهیم امیدی» می گوید: ابراهیم خیلی خوشرو بود با اینکه نامزد داشت اما مدام به جبهه میرفت، هر زمان از بیرون میآمد دست من و پدرش را میبوسید و میگفت: شما کار نکنید، تا من را دارید غم نداشته باشید.
کد خبر: ۵۷۵۹۱۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۰۱
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «اسداله بیات» می گوید: اخلاق پسرم خیلی خوب بود. وقتی من دیر به خانه می آمدم خودش غذا درست میکرد. اسداله برای من مثل فرشتهها بود. وقتی شهید شد یک چادر مشکی روی پیکرش انداختیم و یک تکه یخ هم گذاشتیم روی جگرش، چون خودش وصیت کرده بود یخ بگذارید که اگر مادرم ناراحتی و گریه کرد من جگرم آتش نگیرد.
کد خبر: ۵۷۵۹۱۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۳۱
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «صیدکریم شکری» می گوید: وقتی پسرم در دانشگاه تربیت معلم قبول شد، خیالم راحت بود که دیگر به جبهه نمیرود اما او همیشه برای جبهه رفتن مشتاق بود و بیاطلاع من به جبهه میرفت. وقتی خبر شهادتش را آوردند شوکه شدم و تا 7 سال بعد از شهادتش نتوانستم زندگی کنم و دست و دلم به هیچ کاری نمیرفت.
کد خبر: ۵۷۵۹۰۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۹
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید والامقام «حمیدرضا حافظی» در بیان خاطرات فرزندش می گوید: پسرم از هفت سالگی در کارهای خانه به من کمک میکرد. هر زمان یکی از فامیل یا همسایگان هم به کمک نیاز داشت حمیدرضا کمک حال همه بود.
کد خبر: ۵۷۵۴۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۷
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «احمد نوری» میگوید: پسرم خیلی به نیازمندان کمک میکرد. اگر از محل کارش وسیلهای یا وامی به او میدادند، تمام آن را خرج مستمندان میکرد. هیچگاه چیزی را برای خودش نگه نمیداشت.
کد خبر: ۵۷۵۴۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۶
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
پدر شهید «منوچهر نوابی» میگوید: در جبهه گلوله که به پسرم اصابت میکند، سر او را از تن جدا میکند. پیکرش را بدون سر برای من آوردند و تنها نشانه او زیرپیراهن قرمز رنگی بود که به تن داشت و میگفت: میخواهم اگر بدنم خونی شد بواسطه رنگ قرمز زیرپیراهن شما متوجه خون نشوید.
کد خبر: ۵۷۵۴۵۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۴
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
همسر شهید «بخشعلی محمدی پور» و مادر شهید «مصطفی محمدی پور» در بیان خاطراتی از فرزند شهیدش می گوید: همسر و پسرم مقید به نماز اول وقت بودند، حتی زمانی که مجروح میشدند و توانایی حرکت نداشتند نماز آنها ترک نمیشد.
کد خبر: ۵۷۵۴۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۲
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «علی محمد صفاییپور» در بیان خاطرات فرزندش میگوید: روزی که پسرم به شهادت رسید من خواب بودم و در خواب دیدم که تانک عراقی به من حمله کرده، هراسان از خواب پریدم و احساس کردم اتفاقی برای فرزندم افتاده است. بعد از چند روز خبر شهادتش را برای ما آوردند.
کد خبر: ۵۷۵۴۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۲۱
با حضور نویسندگان و پژوهشگران تاریخ دفاع مقدس
مدیریت آموزش و پژوهش موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس دورههای آموزشی تدوین تاریخ شفاهی را برگزار میکنند.
کد خبر: ۵۷۴۷۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶
گفتگوی تصویری با جانباز«کیومرث محمدی گرگوندی»
«کیومرث محمدی گرگوندی» میگوید: در جنگ تحمیلی خدمت به اسلام و وطن جزء وظایف ما بود. جبهه سراسر خاطرات است، نمونه آن با یک دستور امام و یاری خداوند و همراهی رزمندگان خیلی از مناطق حساس از جمله؛ خرمشهر، اسلام آباد غرب در عملیات مرصاد و .... آزاد میشد.
کد خبر: ۵۷۴۶۸۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶
گفتگوی تصویری با آزاده و جانباز «حسن نیک رفتار»
«حسن نیک رفتار» میگوید: هیچ خبری از خانوادهام نداشتم صلیب سرخ آمد و اسامی ما را نوشتند و بعد از 9 ماه به خانوادههایمان نامه دادیم.
کد خبر: ۵۷۴۶۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۶
گفتگوی تصویری با جانباز و آزاده «نصور ملکی»
«نصور ملکی» میگوید: دوران اسارات سراسر درد و رنج بود و امیدوارم هیچ انسانی در روی کره زمین حتی یک روز هم طعم تلخ اسارت را نچشد. آزادی بهترین هدیه عمرم بوده است.
کد خبر: ۵۷۴۶۷۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۵
گفتگوی تصویری با آزاده جانباز «داراب احمدی»
«داراب احمدی» میگوید: روز اول ما را به الاعماره بردند یک هفته آنجا ماندیم و بعد به استخبارات عراق و بعد به رمادیه 6 انتقال دادند. بچههای خوبی به اسارت درآمده بودند از همه نظر همدیگر را پشتیبانی میکردیم و به لحاظ معنوی هیچ مشکلی نداشتیم. در نهایت تمام روزهای اسارت را با امید و توسل به ائمه میگذراندیم.
کد خبر: ۵۷۴۶۷۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۵
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
پدر بزرگوار شهید محمد خوئی میگوید: اگر شهید در خیابان احساس می کرد کسی به کمک نیاز دارد حتی شده در حد جابجایی وسایل کمک می کرد.
کد خبر: ۵۷۴۵۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۶/۰۳
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «صیدکریم شکری» میگوید: وقتی پسرم در دانشگاه تربیت معلم قبول شد، خیالم راحت بود که دیگر به جبهه نمیرود اما او همیشه برای جبهه رفتن مشتاق بود و بیاطلاع من به جبهه میرفت. وقتی خبر شهادتش را آوردند شوکه شدم و تا 7 سال بعد از شهادتش نتوانستم زندگی کنم و دست و دلم به هیچ کاری نمیرفت.
کد خبر: ۵۷۴۳۰۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۵/۲۹