کتاب های بازگشت با ستاره های حضرت زهرا(س) ، در دو جلد شامل خاطرات علی اصغر آقاجانی توسط انتشارات ستارگان سرزمین آفتاب منتشر شد.
کد خبر: ۵۵۰۴۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۸
معرفی کتاب؛
کتاب "بارش خمپاره ها" روایتی از جانباز مصطفی پولادوند از دوران دفاع مقدس است که چاپ دوم آن توسط نشر یوحنا در سال 1401 وارد بازار کتاب شد.
کد خبر: ۵۵۰۴۶۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۸
در قسمتی از کتاب «خوئینی» که گذری بر زندگی و خاطرات شهید ابوالفضل خوئینی است، میخوانید:«پیش از رفتن به جبهه، مادرم برایش دختری را خواستگاری کرده بود و به رسم و عرف زمانه، قطعهای طلا خریده بود تا ابوالفضل آن را به عروس هدیه بدهد. اما برادرم در آن روز، آن طلا را از مادرم قبول نکرد و به جای آن یک حبه قند از قندان آنان برداشت و در بشقاب عروس خانم گذاشت.»
کد خبر: ۵۵۰۴۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۸
کتاب «یازده ستاره»، سرگذشت ۱۱ شهیدی است که در حادثه تروریستی سیام تیر ماه سال ۱۳۹۷ در روستای «دری» شهرستان مریوان به شهادت رسیدند را به تصویر کشیده است.
کد خبر: ۵۵۰۲۸۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۴
به کوشش نشر شاهد
نشر شاهد جلد دوم از مجموعه «ستارگان قضا» را که شامل وصیتنامه و زندگینامه «شهدای قوه قضاییه» است؛ منتشر کرد.
کد خبر: ۵۴۹۹۲۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۳
به کوشش نشر شاهد
نشر شاهد جلد سوم از مجموعه «ستارگان قضا» را که شامل وصیتنامه و زندگینامه «شهدای والامقام روحانی قوه قضاییه» است؛ منتشر کرد.
کد خبر: ۵۴۹۹۱۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۸
کتاب «صالح» سیری در زندگی سردار شهید رمضان احمدی سرباز سپاه اسلام می باشد که به قلم جواد بهبودزاده به نگارش در آمده است. نوید شاهد یزد تیزر معرفی این کتاب را برای علاقمندان منتشر می کند.
کد خبر: ۵۴۹۶۸۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۴
کتاب «زخم هایی که نشمرده ایم» شامل شصت و یک شعر كوتاه با موضوع «جانباز در شعر استان ایلام»است که توسط محمدرضا رستم پور گردآوری و توسط نشر شاهد به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۵۴۹۶۳۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۳
محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: فرمانده دستم را گرفت و گفت: بیا بریم توپخانه 130 میلیمتری عراق رو هم ببین. بستان، شمال و جنوب منطقه ی عملیات عراق را به هم پیوند میداد. در واقع دو راهی بین نیروهای دشمن در شمال و جنوب منطقه بود. انبار مهمات و آذوقه ی عراق در این منطقه قرار داشت. هنگامی که به عراقی ها حمله کردیم یک لشکر بودیم، امّا توانستیم بر آنها پیروز شویم.
کد خبر: ۵۴۹۴۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۵
محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: گلوله را به یکی از سنگرها که جلوش پر از سرباز بود، شلیک کردم. به نظرم سنگر فرماندهی بود. گلوله به سنگر خورد. چند سرباز آتش گرفتند و فرار کردند. فرمانده بیسیم زد و دستور داد تا دشمن دیده نشده تیراندازی نکنیم و گلوله ها را برای پاتک عراق نگهداریم. گفتند عراقیها عقب نشینی کردند.
کد خبر: ۵۴۹۴۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۲۰
محمد علی عرفانی در کتاب "روی جاده های رملی" روایت می کند: سرهنگ هوشنگ بهرامی دستش را زیر نمنم باران گرفت و گفت: امشب دست یاری خدا با ماست. فرمانده نیرو، جناب سرهنگ صیادشیرازی و فرمانده سپاه، برادر محسن رضایی روی این طرح کار کردن. فرمانده لشکر، جناب سرهنگ نیاکی و برادران سپاه، غلامعلی رشید و حسن باقری منطقه رو شناسایی کردن. همه چیز برای فتح منطقه آماده است.
کد خبر: ۵۴۹۴۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۷
محمد علی عرفانی در کتاب «روی جادههای رملی» روایت میکند: پور اسماعیل به سمت خاکریز عراقیها نگاه کرد. موهایش توی باد تکان خورد. با عصبانیت گفت: هر طور شده این تانک آدمخوار رو میزنم. دو روز بعد، هنگام ظهر از پاسگاه فرماندهی رسیدم. بچّهها خبر دادند پوراسماعیل تانک تی 72 را زده است. سراسیمه به دیدن پوراسماعیل رفتم. آن روز هوا آرام و آفتابی بود. نزدیک سنگر پوراسماعیل رسیدم از دور دوان دوان به سمتم آمد.
کد خبر: ۵۴۹۴۳۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۱۳
محمد علی عرفانی در کتاب «روی جادههای رملی» روایت میکند: برانکارد را آوردم. فیض اله را داخل آن گذاشتیم و توی نفربر بردیم. فیض الله از درد می نالید. چند نفری برانکارد را بلند کردیم، چون وزنش زیاد بود. داخل نفربر گذاشتیم. راننده ی نفربر حرکت کرد و ما هم سر پستمان رفتیم. همان تانک، از پشت به سمت نفربر شلیک کرد. فیض الله داخل نفربر شهید شد.
کد خبر: ۵۴۹۴۳۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۸
محمد علی عرفانی در کتاب «روی جادههای رملی» روایت میکند: شاخه ی درخت را به سمت ساکها گرفتم. نوک شاخه به بند یکی از ساکها گیر کرد. شاخه را بالا گرفتم. ساک کمی از زمین فاصله گرفت و به یکی از شترها خورد. شتر ترسید. نعره کشید و دستم را گاز گرفت.
کد خبر: ۵۴۹۴۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۳۰
مصطفی احدی برادر شهید حمید احدی در کتاب "چشمهایش میخندید" میگوید: پسر عمه ام ماجرا را اینطور تعریف کرد که چهطور یکی از خروسهای ننه را قایمکی دزدیده و با بچّههای روستا کباب کردهاند. گفت: «ولی بعدش رفتیم و ازش حلالیت گرفتیم. خواستیم پولشو حساب کنیم که نذاشت و گفت: «صدقهی سلامتی شما.»
کد خبر: ۵۴۹۴۲۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۹
منیره قریشی مادر شهید حمید احدی در کتاب «چشمهایش میخندید» میگوید: انگشت اشارهی دست راست و ران پای چپش ترکش خورده بود. زخمش عمیق بود و به زحمت راه میرفت. امّا اصرار داشت وانمود کند، حالش خوب است و درد ندارد. دلش نمیخواست کسی از زخمی شدن او باخبر شود.
کد خبر: ۵۴۹۴۱۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۲/۰۳
گیتی احدی خواهر شهید حمید احدی در کتاب "چشمهایش میخندید" میگوید: حمید که از در وارد شد، من و مامان از خوشحالی گریه کردیم. بعد از شایعهی شهادتش، باور نمیکردم دوباره او را ببینم. دستش باندپیچی شده بود و پایش میلنگید.
کد خبر: ۵۴۹۴۱۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۳۰
به کوشش «نشر شاهد» منتشر شد
نشر شاهد دو مجلد تازه از مجموعه «ستارگان قضا» که شامل وصیتنامه و زندگینامه «شهدای والامقام روحانی قوه قضاییه» و «شهدای قضات قوه قضاییه» است؛ منتشر کرد.
کد خبر: ۵۴۹۳۰۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۶
کتاب «دست خط» شامل روایت متفاوت فرماندهان و مسئولان در دفاع مقدس توسط نشر سرو منتشر و راهی بازار نشر شد.
کد خبر: ۵۴۹۲۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۵
به مناسبت چهل و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی
مؤسسه اسلامی امام مهدی (عج) شهر رم در ایتالیا، به مناسبت چهل و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران کتابی با عنوان «قاسم سلیمانی؛ سرباز خدا» را منتشر کرد.
کد خبر: ۵۴۹۱۶۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۲۵