نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات از شهید
«من رو جایی بشورین که شهدا را شستن! کمتر از آرزو ها و خواسته هایش حرف می زد، اما این جمله را جوری گفت که حس کردم شبیه وصیت است. بر خودم لرزیدم و گفتم:مادر جان! الآن شهید کجا بود که تو را اونجا بشورن؟ چیزی نگفت. اما می دانست لحظات آخر است...» آنچه خواندید بخشی از خاطرات مادر شهید "مرتضی طحان چوب مسجدی" است. نوید شاهد سمنان به مناسبت شهادت جانباز شهید"مرتضی طحان چوب مسجدی" در دو بخش خاطراتی از ایشان را برای علاقمندان منتشر می کند که توجه شما را به بخش نخست این خاطرات که به نقل از مادر این شهید بزرگوار است جلب می کنیم.
کد خبر: ۴۷۵۴۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۳

کتاب «وقتی مهتاب گم شد» به قلم حمید حسام در بردارنده خاطرات شهید علی خوش لفظ است که به تازگی از سوی نشر دارالمعارف در لبنان چاپ شده است.
کد خبر: ۴۷۵۲۵۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۱۰

خواهر شهید "حسن حدادیان" می‌گوید: یاد و خاطرات شیرین برادرم حسن همیشه باهامون هست و همین‌ها ما رو سر پا نگه داشته است. نوید شاهد اصفهان به انتشار خاطراتی از این شهید عزیز پرداخته است که در ادامه می‌خوانید.
کد خبر: ۴۷۵۲۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۹

تا اولین بیت سرود یعنی جمله «من مسلمانم» را به زبان راندم، صادق از داخل سنگر فرماندهی فریاد زد «من نمی‌دانم». ناگهان خنده و گریه رزمنده‌ها... ادامه این خاطره از «منوچهر مهجور» یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۵۱۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۸

شهید "کاظم عاملو" شهیدی از خطه کویر ایران، سمنان است. او اسفند سال 66 در ماووت عراق شربت شهادت نوشید. به همین مناسبت نوید شاهد سمنان در دو بخش خاطراتی از این شهید والامقام را برای علاقمندان منتشر می کند که "بوی پیراهن یوسف" یکی از این مجموعه خاطرات است. شما را به مطالعه بخش نخست این خاطرات دعوت می کنیم.
کد خبر: ۴۷۵۰۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۷

کتاب «آسمان» به روایت همسر سرلشکر خلبان شهید "عباس بابایی" است که در پنج هزار و 500 نسخه به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۴۷۴۹۳۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۵

در همین لحظات بود که "شهید علی تاج‌احمدی" هم از گرد راه رسید و با دوربینش این عکس را گرفت و ... ادامه این خاطره از همرزم شهید را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین از دست ندهید.
کد خبر: ۴۷۴۷۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۴

خاطراتی پیرامون شهید «غلامحسین خزاعی»؛
نزديك صبح يك نفر نارنجك را به طرف سنگر پرت كرد. در نور انفجار چشمم به حسين افتاد. به طرفش رفتم. پرسيد: « نماز صبح خوانده اي؟» گفتم: « نه ... هنوز نخوانده ام.» قبله را نشان داد و گفت: « قبله اين طرف است ،بخوان.»
کد خبر: ۴۷۴۵۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۰۱

هر بار که به قاسم نگاه می‌کرد،‌ هیجان‌زده می‌شد و می‌گفت: بیبین! به من مِخَندَه! حال آن که هیچ نوزادی در آن سن و سال نمی‌خندد... ادامه این خاطره از همسر شهید «حجت‌اله صنعتکار آهنگری‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۴۵۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۳۰

از آن سال به بعد، روز بیست و دوم بهمن، سه خاطره‌ی به یاد ماندنی را در ذهن ما زنده می‌کند: سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، تولد فرزندم و ... ادامه این خاطره از همسر شهید «آصف مصطفی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۴۷۴۴۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۹

شهید "سیامک افرادی" شهیدی از خطه پایتخت ایران،تهران بزرگ است. او بهمن سال 64 در فاو عراق شربت شهادت نوشید. در ادامه نوید شاهد سمنان شما را به خواندن خاطراتی از این شهید گرانقدر دعوت می کند. این خاطرات از مادر،خواهر و همرزم این شهید گرانقدر نقل شده و "ماجرای اشک های ارزشمند" یکی از این مجموعه خاطرات است که در ادامه تقدیم حضورتان می شود.
کد خبر: ۴۷۴۱۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۴

خاطراتی پیرامون شهید «علی ژاله»؛
به شهید «علی ژاله» ملتمسانه گفتم: «اگر سلمان بيمار شود، چه كسي او را به پزشك مي‌رساند؟» در جوابم با آرامش و مهرباني خاصي گفت: «مسأله‌ي جبهه مهم تر از من و تو و فرزندانمان است.»
کد خبر: ۴۷۴۰۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۴

سردار شهید «ماشااله قربان‌پور» دوازدهم اسفند 1321، در روستای یزدلان ابوزیدآباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش میرزا، کشاورز بود. سال 45 ازدواج کرد و صاحب دو پسر و سه دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت و سرانجام بيست و ششم دی 65، با سمت مسئول گردان زرهی لشگر 25 کربلا در شلمچه بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. نوید شاهد اصفهان تصاویری از برگ‌های دفترچه خاطرات این شهید گرانقدر را منتشر کرد که در ادامه مشاهده می‌کنید.
کد خبر: ۴۷۴۰۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۳

«یکسری از اسرای عراقی را سوار کمپرسی کردیم. یک بچه سیزده چهارده ساله را برای حفاظت از اسرا روی تاج کمپرسی گذاشته بودیم. زمانی که ماشین به طرف شهر در حال حرکت بود، این برادر از بالا پرت شد میان عراقی ها. آنها هم این بچه را بلند می کنند و دوباره او را می گذارند روی تاج کمپرسی.» آنچه خواندید مصاحبه رادیویی با شهید رضاعلی اعرابیان است که نوید شاهد سمنان شما را به خواندن این مصاحبه دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۴۰۰۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۳

«مصاحبه کننده پرسید:نماز ظهر چند رکعته؟ پاسخ داد: چهار رکعت. نماز مغرب؟ سه رکعت. نماز صبح؟ خوب دو رکعت. نماز شکسته عشا چند رکعته؟ دو رکعت. نماز شکسته مغرب چند رکعته؟ تأملی کرد و محکم جواب داد: خوب معلومه دو رکعت. همه خندیدیم. مصاحبه کننده گفت: اخوی! نماز مغرب شکسته نداره.» آنچه خواندید به نقل از برادر شهید "محمدرضا معینیان" است که نوید شاهد شما را به مطالعه این خاطره خواندنی دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۳۹۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۳

هم دانشگاهی شهید "مجتبی مداح" نقل می کند:« شب از نیمه گذشته بود. از خواب پریدم. دیدم مجتبی سر جایش نیست. توجهی نکردم. دوباره خوابیدم. بعدها متوجه شدم که وقتی همه خوابند، مجتبی از اتاق بیرون می رود، گفتم: ناقلا حتماً جای دنجی گیر آورده و درس می خونه، قرارمون این نبود. باید سر از کارش در میاوردم. یک شب خودم را به خواب زدم. طبق معمول، سر ساعت از اتاق رفت بیرون. ظاهراً کتابی هم دستش نبود. شکّم بیشتر شد... » نوید شاهد شما را به مطالعه خاطراتی از این شهید والامقام دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۳۸۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۱

کد خبر: ۴۷۳۸۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۱

خواهر شهید "محمود مقبلی" نقل می کند: «شهید مجتبی مداح یکی از دوستان برادرم بود که در دانشگاه تهران درس می خواند. در حالی که او حدود چهارده سال داشت. به او می گفتیم: چرا دوستانت را از بزرگ ترها انتخاب می کنی؟ می گفت: تنها به خاطر بزرگ بودنشون نیست. من دوستانم را از بین آدم های دین دار گلچین می کنم. بعضی از اونا بزرگتر از من درمیان، بعضی ها هم کوچکتر. اگه نظرتون به مجتبی است، اون از من خیلی جلوتره،خلاصه که مجتبی زودتر از او شهید شد و محمود بعد از شهادت مجتبی آرام و قرارش را از دست داده بود.» نوید شاهد شما را به مطالعه خاطراتی از این شهید گرانقدر دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۳۸۱۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۲۱

کد خبر: ۴۷۳۱۱۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴

شهید ستواندوم زرهی "محمدحسن بسائی" پیوسته در برابر تعدی هایی که در نظام طاغوت چه در ارتش و چه خارج از آن بر پیکر خود و جامعه فرود می آمد، رنج می برد و تا توان داشت در مقابل این ناملایمات مبارزه و ایستادگی می کرد و همیشه در ارتش طاغوت مورد آزار و اذیت قرار می گرفت. نوید شاهد آذربایجان غربی شما خوانندگان محترم را به مطالعه زندگی نامه این شهید گرانقدر دعوت می کند.
کد خبر: ۴۷۳۰۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۱۴