سه‌شنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۰۳
در زمان تعويض تيمهاي آتش پروازي، عراقيها دست به اقداماتي ميزدند و كار تحويل و تحول را دچار اشكال ميكردند. همين امر باعث ميشد انجام مأموريت تيمها با تأخير صورت بگيرد.
براي شروع عمليات «محرم»، منتظر ورود گروه جديد بوديم. بالگردهاي شينوك، آفتاب طلوع نكرده، روي زمين قرارگاه فرود آمده و پرسنل تازهنفس فني و خلبان از آن پياده شدند. ساك به دست، آمادهي سوار شدن به بالگرد و بازگشت به خانه بوديم كه دستور دادند، براي انجام مأموريتي آماده باشيم.
با سگرمههاي درهم، ساكها را روي زمين گذاشته و سوار بالگردهاي كبري شديم. در اينگونه مواقع، ناراحتيهاي اعصاب شديداً به ما رو ميكرد و پروازها با عجله و خطرناك انجام ميشد. به همين دليل، بازار وصيت كردن نسبت به روزهاي ديگر گرمتر ميشد، زيرا احساس ميكرديم پرواز آخرست و ديگر موفق به ديدار خانوادههايمان نميشويم.
سوار كه شدم، يكي از پرسنل فني را صدا كردم و در يك جمله وصيتم را به او گفتم.
ـ به همه بگو، غلامرضا عليزادهي نيلي با شهادت به يگانگي خدا، اعتقاد به اوليا و انبياء و با علم و آگاهي كامل و عشق به امام و انقلاب، به اين مأموريت رفت.
شنيدن متلكهاي دوستان هم در آن حال و هوا، خالي از لطف نبود.
ـ برو به سلامت. انشاءالله برنگردي.
ـ تو يكي شانس دريافت اين جور حقوق و مزاياي عقبافتاده را نداري. در حالي كه نيشخند پرسنل تازهوارد را تحمل ميكردم، راهي آسمان شدم. طبقه معمول، فرمانده تيم بودم و جلوتر از همه شروع به آتش كردم. پس از انهدام هدفها، همگي سالم به سمت پايگاه بازگشتيم. بالگرد را كه روي زمين گذاشتم، مشغول بازديد آن شدم. سوراخ بزرگي به روي قسمت جعبه مهمات ايجاد شده بود كه از پرسنل فني خواستم در آن را باز كنند.
با باز شدن درب جعبه مهمات، همه انگشت به دهان مانديم. تركش بزرگي، پس از عبور از بدنه و پوستهي جعبه مهمات، به اندازهي ضخامت مويي، از كنار چاشني چند گلوله گذشته و آثاري را از خود بر جا گذاشته بود. كافي بود، تركش قدري پايينتر برخورد ميكرد، آنوقت انفجار گلولهها ميتوانست، انهدام كلي بالگرد را به دنبال داشته باشد.

 منبع: رقص دلفينها، خاطرات سرهنگ خلبان هوانيروز غلامرضا عليزاده نيلي، به كوشش حجت شاه محمدي سوره مهر، چاپ چهارم، 1389، صفحه92،
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده