شب های آسمانی عملیات والفجر مقدماتی
نوشته زیر گوشه ای از شب های آسمانی عملیات والفجر مقدماتی در منطقه عملیاتی فکه است که توسط فرمانده دلاور سپاه اسلام و گل سرسبد جانبازان تبریز، سردارسرتیپ پاسدار شهید صمد زبردست در دفترچه خاطراتش به رشته تحریر درآمده و جاودانه گردیده است

مواضع تصرف شده تثبیت نشده است. کم‏ کم صبح از راه مى ‏رسد و بچه‏ ها براى پاتک دشمن آماده مى ‏شوند. به تمامى نیروها دستور تغییر موضع داده مى ‏شود. برمى ‏گردیم و در مسیر بازگشت انبارهاى مهمات و سلاح ‏هاى سنگین و نیمه سنگین دشمن را منهدم مى‏ کنیم.
نیروهاى زرهى دشمن وارد عمل شده ‏اند و تانک‏ ها به طرف ما مى ‏آیند. برمى ‏گردیم، در این حین رزمنده‏ اى زخمى را مى ‏بینم که از شدت خونریزى به زمین افتاده و قادر به حرکت نیست. تانک ‏ها با سرعت مى ‏آیند. تصمیم مى ‏گیرم که رزمنده زخمى را به عقب بکشم. اگر اینجا بماند، شاید در زیرشنى تانک‏ ها له ‏شود. کمکش مى‏ کنم. هنوز چندین قدم نرفته‏ ام که ضربه شدیدى کمرم را مى ‏شکند. درد در تمام وجودم منتشر مى ‏شود، بى ‏اختیار به زمین مى ‏افتم. در آخرین نگاه، همرزمان مجروح را مى ‏بینم که بیهوش بر خاک افتاده ‏اند.
چشم وا مى ‏کنم و خود را بر برانکارد مى ‏بینم. به سنگرى زیرزمینى انتقالم مى ‏دهند. هر طرف مجروحى است. زخمى ‏ها را در این سنگر جمع کرده ‏اند. از صحبت‏ ها مى ‏فهمم که وضعیت چندان مساعد نیست. مجروحین چشم بر در سنگر دوخته‏ اند: نیروهایى که مى ‏آیند خودى ‏اند یا عراقى؟
سرما در استخوان‏هایم مى ‏خزد، مى ‏لرزم. یکى از بچه ‏ها پتویى بر رویم مى ‏کشد. کم‏ کم گرم مى ‏شوم. صدایى را از بیرون سنگر مى ‏شنوم:
ببینید هر کدام زنده است، به عقب منتقل کنید

بر گرفته از: دفترچه خاطرات سرلشکر پاسدار شهید صمد زبردست

مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان شرقی
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده