پادگان یک دست لباس رزمی که اندازه اش نبود به ایشان داده بود به ناچار باید لباس را کوتاه می کردیم که اندازه اش باشد ولی باز هم کمرش بزرگ بود و با کمربند آن را جمع می کرد ...

 

شهید صیدعلی ترکاشوند
محل تولد: صحنه
نام پدر: کرمعلی
تاریخ تولد: 1/1/1350
تاریخ شهادت: 1/11/65
محل شهادت: حلبچه
عملیات: کربلای 5
دانش آموز بسیجی
بسمه تعالی
شهید صیدعلی ترکاشوند در تاریخ 1350/1/1 در روستای علی آباد گروش تا پنج شهرستان صحنه یکی از خانواده های مذهبی دیده به جهان گشود و تحصیلات ابتدایی خود را در شهرستان صحنه در دبستان و دولتی معلم به سر برد و  در کار دامداری و کشاورزی به پدر و مادر خود کمک می کرد وی در ماههای محرم در دسته های سینه زنی نوحه می خواند در مجالس قرآنی، قرآن تلاوت می کردند وی در سن 7 سالگی نماز می خواندند و روزه می گرفت و در دوران راهنمایی خود را در مدرسه راهنمایی آیت ا... طباطبایی شهرستان صحنه گذراند وی در دوران راهنمایی در سن 15 سالگی علاقه ی بسیار شدیدی به جبهه های جنگ علیه دشمن داشتند و در دوران سوم راهنمایی به جبهه رفتند و در تاریخ 1365/11/1 در عملیات کربلای 5 شلمچه به درجه رفیع شهادت رسید.
 
مشخصات نویسنده خاطره:
حلیه ترکاشوندخواهر شهید
عنوان خاطره:
لباس شهادت:
روزهای اول دی ماه سال 1365 بود که دوره آموزشی را گذرانده بود پادگان یک دست لباس رزمی که اندازه اش نبود به ایشان داده بود به ناچار باید لباس را کوتاه می کردیم که اندازه اش باشد ولی باز هم کمرش بزرگ بود و با کمربند آن را جمع آوری می کرد وقتی جلوی آینه خودش را می دید می خندید چون اندازه اش نبود ولی با داشتن افکار معصومانه و پاکی که داشت می گفت جنگ است و باید از کمترین امکانات حداکثر استفاده را بکنیم. بسیجی 15 ساله با این لباس به جبهه رفت و طبق گفتۀ خودش رفتن به جبهه را واجب می دانست و می گفت باید به جبهه رفت تا در راه آرمانهای اسلام و امام بجنگیم . لباس بسیجی را پوشید اما وقتی شهید شد و جنازه اش را پس از 14 روز آوردند، کفنش را که کنار زدیم یک لباس سبز رنگ سپاهی به تن داشت گویا لباسش را مناسب نمی دانند و یک دست لباس که اندازه اش هست به او می دهند و با همان لباس شربت شهادت را نوشید.
 
عنوان خاطره: ایثار بسیجی 15 ساله
در یکی از روزهای آشفته ی جنگ همراه با همرزمش که به مرخصی می آمدند در بین راه که متوجه می شود دوستش هیچ پولی ندارد شهید فکر می کند که چگونه به وی کمک کند که متوجه نشود وقتی که می خواهند نهار بخورند به او مقداری پول می دهد و بقیه را برای کرایه ماشین نگه می دارد و می گوید تو از جلو برو غذا بخور من هم مغازه بغلی یه کاری دارم و میام وبه این شکل خود را در گوشه ای همان نزدیکی ها پنهان می شود و هیچ غذایی نمی خورد به این طریق با هم به خانه برمی گردند.
 
 
 
بسم رب الشهدا و الصدیقین
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
و به کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده نگویید بلکه آنها زنده اند و روزی خواران خدایند
با سلام خدمت امام زمان و نائب برحقش امام امت خمینی کبیر و با سلام بر کلیه دوستان و معلمان عزیزم من راه خدایی حزب الله و دیگر شهیدان را در پیش می گیرم دوستان و معلمان عزیزم اگر من در میان شما نیستم روحم که هست امیدوارم که مرا به بزرگی خودتان ببخشید و حلالم کنید و لطفا وقتی که من نیستم عکسم را در جایم نصب کنید.
و سلام بر تو مادر بزرگوارم که زینب وار فرزندی را تقدیم اسلام نمودی
مادرم: در نبودن من هیچ گریه و زاری نکنید زیرا بر طبق آیه قرآن کسانی که در راه خدا کشته می شوند زنده اند. مادر بزرگوارم مرا ببخشید و حلالم کنید. اما پدر برادر و خواهرانم از همه شما طلب حلالیت می نمایم و خواهش می کنم برایم گریه نکنید لطفا مجلس یادبود مرا در مسجد امیرالمومنین (ع) برگزار کنید شاید بگویید چرا مسجد امام نباشد زیرا همه مجلس ها در مسجد امام برگزار می شود و مسجد امیرالمومنین غریب است و شاید بگویید مسجد امام مسجد جامع است باید بگویم مسجد جامع و غیرجامع ندارد امیدوارم به وصیتم عمل کنید بیشتر مزاحم نمی شوم در آخر از همه می خواهم حلالم کنید.
والسلام
دوستدار شما بسیجی دانش آموز
صیدعلی ترکاشوند
 
 
 
 
 
منبع : اداره هنری اسناد وانتشارات
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده