روایتی خواندنی از سیدرضا حسینی دوست و همرزم شهید اسماعیل مهدانیان در سالروز شهادتش می خوانید؛
چهارشنبه, ۰۷ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۰۳
پیرزن گفت : مدتهاست که پا درد دارم . امروز قرار بود پسرم بیاید تا به دکتر برویم . اما به خاطر اینکه نیامده است اجبارا به تنهایی می روم . رضا بسیار ناراحت شد . و رو به من کرد و گفت : من امروز نمی توانم به تهران بیایم . من هر چه به او اصرار کردم اگر امروز نرویم کارمان مشکل می آفریند . اما قبول نکرد . رضا از آن پیر زن خواست تا همراهش برود . او نیز پذیرفت و با هم عازم دکتر شدند
کمک به دیگران

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید رضا مهدانیان اردستانی/ سال 1340، در شهرستان اردستان چشم به جهان گشود. پدرش اسماعیل، کشاورزی می کرد و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. آهنگر بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. ششم شهریور 1367، در بانه توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش و گلوله به شهادت رسید. پیکر او را در گلزار شهدای سیدفتح الله شهرستان وامین به خاک سپردند.

روایتی خواندنی از سیدرضا حسینی دوست و همرزم شهید اسماعیل مهدانیان آنچه در پرونده فرهنگی شهید در بنیاد شهید درج شده است را در ادامه می خوانید؛

عنوان خاطره : کمک به درماندگان

شهید رضا مهدانیان افرادی بود که همه دوستش داشتند . او بسیار مهربان و خوش برخورد بود . یک روز برای کار مهمی عازم تهران بودیم . هنوز به خیابان نرسیده بودیم که یکی از همسایگان رضا را دیدیم . او پیر زنی تنها بود . بعد از سلام و احوال پرسی جویای حال او شد .

پیرزن گفت : مدتهاست که پا درد دارم . امروز قرار بود پسرم بیاید تا به دکتر برویم . اما به خاطر اینکه نیامده است اجبارا به تنهایی می روم . رضا بسیار ناراحت شد . و رو به من کرد و گفت : من امروز نمی توانم به تهران بیایم . من هر چه به او اصرار کردم اگر امروز نرویم کارمان مشکل می آفریند . اما قبول نکرد . رضا از آن پیر زن خواست تا همراهش برود . او نیز پذیرفت و با هم عازم دکتر شدند.

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده