برای موشک ها سه تار می خوانم

به گزارش نوید شاهد اردبیل، این کتاب در 112 صفحه به داستان زندگی نوجوانی می پردازد که در کوچه پس کوچه های شهر اردبیل با انسانهایی زندگی می کند که هر کدام مرد جبهه و جنگ هستند و در سنگر مبارزه با دشمن بعثی شهید و یا جانباز می شوند.

در این کتاب نویسنده از نگاه یک پسر 13 یا 14 ساله با باید و نباید هایی که جامعه به او فهمانده درگیر است و به دنیال پیدا کردن خود واقعی در میان اتفاقات اطرافش است.

نویسنده کتاب برای موشک ها سه تار می خوانم به طرز ماهرانه ای وارد اتفاق تاریخی اردبیل یعنی بمباران شهر در اسفند ماه سال 1366 می شود و خواننده از دید یک نوجوان این واقعه را در ذهنش مرور می کند.

این کتاب توسط انتشارات حکیم نظامی گنجه ای در تبریز چاپ و منتشر شده است، علاقه مندان برای تهیه آن می توانند به کتاب فروش های شهر اردبیل مراجعه کنند.

در قسمتی از فصل پایانی این کتاب آمده است: بعید نبود، بالاخره ما هم صدای هواپیماهای جنگی دشمن را شنیدیم! به خاطرش چه پزی می دادیم. وای...

شوت.. شوت... شوت شدم به روز جمعه و بمباران محله، خلبان هایی که تعطیل نبودند و صبحانه خورده نخورده راه افتاده بودند سمت اردبیل. اگر لحظه ای اربیل خودشان را می گذاشتند کنار اردبیل. خنده شان می گرفت از این شباهت و می گفتند بمب یمان را بریزیم تو دریاچه سبلان و برگردیم!

آقام گفت: " خطاست خطا.." تو محله هم چو افتاد خلبان ها خطا زده اند. انگار می خواسته اند هنرستان رازی را بزنند به خاطر مهماتی که آنجا می ساخته اند. آقام هم شنیده بود خلبان ها برگشتنی برای اینکه بمب ها را از سر خود وا کنند، می خواهند شرکت نفت را بزنند تا اهالی یخ بزنند! یخ نزدیم و به جایش خیلی چیزها ترک برداشت و شکست!

انتهای پیام./