نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شفاهی جانبازان
خاطرات شفاهی
«امیر کسبت» جانباز جنگ تحمیلی می‌گوید: «در سال 1361 از طریق بسیج بندرعباس به خط مقدم اهواز اعزام شدم. تو یکی از عملیات‌ها داوطلب شده بودم و می‌خواستم تانک‌های عراقی را منهدم کنم که پای راستم را با تیر زدن و بر روی زمین افتادم، خواستم بلند بشم و برم جلو که یک دفعه افتادم و دیدم پا ندارم. چهار بار با پای مصنوعی همراه با دوست جانبازم به جبهه اعزام شد...»
کد خبر: ۵۷۰۳۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۲۳

خاطرات شفاهی
«بهرام علی‌محمدی» جانباز جنگ تحمیلی می‌گوید: «جنگ شده بود و من در همین ایام بود که تصمیم گرفتم به سربازی بروم. در جبهه که بودم چندین بار مجروح شدم، به یاد دارم که داشتم نماز می‌خواندم که یک ترکش به بدن من برخورد می‌کند و...»
کد خبر: ۵۶۹۹۲۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۱۹

خاطرات شفاهی
«تراب روزدار» جانباز جنگ تحمیلی می‌گوید: «سنگر نداشتیم و تو دره کنار رودخانه می‌خوابیدیم. می‌خواستم بروم بالای دیده‌بانی نگهبانی بدم، بالای دیده‌بانی بودم و داشتم آب می‌خوردم که یک خمپاره کنارم افتاد و باعث شد مجروح شوم. ما یادگار امام هستیم، چیز دیگه‌ای نداریم...»
کد خبر: ۵۶۹۴۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۹

خاطرات شفاهی جانبازان
«محمد حیدری نسب» جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی می‌گوید: «از طریق بسیج وارد جبهه شدم. بار اول ما را به اهواز اعزام کردند و از آن جا به مریوان تقسیم شدیم. در آخرین عملیاتی که حضور داشتم یک خمپاره 60 در نزدیکی من افتاد که باعث شد از کمر به بالا مجروح شوم و ...»
کد خبر: ۵۶۹۲۵۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۳/۰۷

خاطرات شفاهی جانبازان
«محمود شهریاری» جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی می‌گوید: «بعد از اینکه حضرت امام خمینی (ره) فرمان داد که جوانان به جبهه بروند، همراه دوستانم عازم جبهه شدم. در عملیات رمضان بود که دچار مجروحیت شدم. 18 ماه در بیمارستان بستری بودم، اینقدر جراحی‌هایم زیاد بود که تعدادش را به یاد ندارم...»
کد خبر: ۵۶۸۵۳۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۳۱

خاطرات شفاهی جانبازان
«یوسف عزیزی‌زاده» جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی می‌گوید: «این انقلاب و جنگ بود که مسیر ما را تغییر داد. با رفتن برادرانم پای من هم به جبهه باز شد. بچه‌های ما با اسلحه‌ کلاشینکف جلوی تانک می‌رفتند و با همین وضعیت باعث شدند که عراقی‌ها دوبار عقب نشینی کنند...»
کد خبر: ۵۶۷۶۶۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۴

خاطرات شفاهی جانبازان
«حاجی احمدی» جانباز 55 درصد جنگ تحمیلی می‌گوید: «18 ماه بدون مرخصی در جبهه خدمت کردم، حتی یک روز هم غیبت نداشتم و همیشه در خط مقدم بودم. ایران قدرتمندترین کشور دنیاست و هیچ وقت رسالت حق از بین نمی‌رود.»
کد خبر: ۵۶۷۶۶۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۸

خاطرات شفاهی جانبازان
«غلام‌حسین عطار» جانباز 50 درصد جنگ تحمیلی می‌گوید: «یک روز من و نُه نفر از همکارانم کنار مخزن‌های نفت ایستاده بودیم که در یک لحظه یکی از مخزن‌ها منفجر شد و ما به اطراف پرت شدیم، نزدیک خلیج بنگال بودیم و موج همه‌ی ما را گرفته بود، در این شش روز هیچکس غذا نخورد و ...»
کد خبر: ۵۶۷۵۰۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۲۲

خاطرات شفاهی جانبازان
«کیومرث جعفرزاده» جانباز جنگ تحمیلی می‌گوید: «اوایل در انجمن‌های اسلامی فعالیت می‌کردم و از آنجا بود که من را به بسیج معرفی کردند. دوستانم بهم گفتند که می‌خواهند به جبهه بروند. زمانی که در جبهه بودم از سمت دریاچه مریوان به سمت روستاهای عراق می‌رفتیم و به دیوار خانه‌ها پلاک کارت می‌چسباندیم...»
کد خبر: ۵۶۷۴۸۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۱۶

خاطرات شفاهی جانبازان؛
در گفتگویی ماندگار، جانباز «ایرج کاوه» به شجاعت و ایمان رزمنده‌ها در جنگ اشاره کرد و اظهار داشت: دفاع مقدس یک حماسه بود، نه یک هیجان.
کد خبر: ۵۶۷۰۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۸

خاطرات شفاهی جانبازان
«مجید لایحی راونگی» جانباز 55 درصد جنگ تحمیلی می‌گوید: «سال 1364 دوران اوج جنگ بود که به جبهه رفتم. به صورت داوطلب نام‌نویسی کردم و در تیپ 58 ذوالفقار مشغول به خدمت شدم. عشق رفتن به جبهه را داشتم. وظیفه هر مسلمانی است که به جبهه برود و از میهنش دفاع کند.»
کد خبر: ۵۶۶۹۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۵

خاطرات شفاهی جانبازان
«محمد بلوردی» جانباز 45 درصد جنگ تحمیلی می‌گوید: «وقتی به جبهه رفتم مدت زیادی طول نکشید که به عملیات بیت‌المقدس اعزام شدم. من در آن‌ زمان راننده آمبولانس بودم، کارم اینگونه بود که می‌رفتم خط و مجروح‌ها را به بیرون از منطقه عملیات انتقال می‌دادم. یکروز با یکی از مجروحان کنار انبار مهمات بودم که کلاج ماشینم در رفت و ...»
کد خبر: ۵۶۶۸۴۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۳

خاطرات شفاهی جانبازان
«محمدحسین ماندگاری» جانباز 50 درصد جنگ تحمیلی می‌گوید: «به صورت داوطلب در جبهه نام‌نویسی کردم و برای آموزش من را به 05 کرمان اعزام کردند. در این مدتی که جبهه بودم سه بار مجروح شدم و آخرین مجروحیتم در عملیات خیبر اتفاق افتاد. من اگر کاری انجام دادم برای رضای خدا بود.»
کد خبر: ۵۶۶۶۷۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۹

خاطرات شفاهی جانبازان
«قاسم مرادی میرشکاری» جانباز 30 درصد جنگ تحمیلی می‌گوید: «سال 1366 برای جبهه نام‌نویسی کردم و به کردستان اعزام شدم. کنار سنگر بودم که یک خمپاره به آن برخورد کرد، خواستم بلند شوم که خمپاره دوم هم کنارم اصابت کرد و از ناحیه چشم مجروح شدم. ما تا آخر پای شهدا و انقلابمان ایستاده‌ایم...»
کد خبر: ۵۶۶۵۵۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۷

خاطرات شفاهی جانبازان
«قاسم بکتاش» جانباز 25 درصد جنگ تحمیلی می‌گوید: «از خانواده تعهد گرفتم و آن را به مسئول اعزام دادم، به من گفت تو کفالت مادرت را داری ولی من گفتم می‌خواهم برای دفاع از ناموس و خاکم بجنگم و در نهایت از طریق سربازی به جبهه رفتم...»
کد خبر: ۵۶۶۴۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۵

خاطرات شفاهی جانبازان
«علی بلکامه» جانباز 30 درصد جنگ تحمیلی می‌گوید: «به دلم زد که به جبهه بروم و به کشورم خدمت کنم. پنج مرحله به جبهه رفتم، در مرحله سوم بود که از ناحیه دست و پا مجروح شدم. بعثی‌ها، خاکریز را گرفته بودند و به هر کسی که روی زمین افتاده بود تیر می‌زدند و ...»
کد خبر: ۵۶۶۳۵۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۱

خاطرات شفاهی جانبازان؛
«ابراهیم زمانی» جانباز جنگ تحمیلی می‌گوید: «سال 1362 عملیات والفجر 4 ما را به کردستان اعزام کردند که این عملیات موجب آزادی شهر پنجوین شد. تقریباً یک ساعت از عملیات می‌گذشت که یک ترکش به دست چپم اصابت می‌کند. تمام لحظه‌های جبهه برایم شیرین بود و من تلخی از آن ندیدم.»
کد خبر: ۵۶۶۲۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۸

خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز «حسین صادقی» در روایتی گفت که در منطقه جبهه مشغول نگهبانی بودم که حاج حسین خرازی فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین(ع) را به‌عنوان مزدور عراقی گرفته و تحویل دادم.
کد خبر: ۵۶۵۷۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۰۸

خاطرات شفاهی جانبازان؛
«حسین شهسواری گوغری» جانباز جنگ تحمیلی می‌گوید: «اوایل می‌خواستم معافیت کفالت پدر و مادرم را بگیرم ولی به خودم گفتم دنبال این نباشم و به سربازی رفتم. بعد از آموزشی من را به توپخانه اصفهان اعزام کردند و بعد از چند روز به جبهه اعزام شدم. یک شب به ما پاتک زدند و در آن شب ترکش خمسه خمسه به بدنم اصابت کرد و ...»
کد خبر: ۵۶۵۳۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۱۱

خاطرات شفاهی جانبازان؛
«مراد حسن‌زاده دهستانی» جانباز 30 درصد جنگ تحمیلی می‌گوید: «زمانی که جنگ شروع شد من و تعدادی از مردم روستا تمام وسایلمان را جمع کردیم و به حاجی‌‌آباد رفتیم تا در جبهه‌های حق علیه باطل شرکت کنیم. جلو دفتر امام جمعه تجمع کردیم و گفتیم ما آمادگی این را داریم که به جبهه برویم...»
کد خبر: ۵۶۵۳۱۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۰۸