خاطرهای از شهید «جهانگیر فاضلی»
مادر شهید تعریف میکند: یک روز به شهید گفتم؛ مادرجان، صبر کن حالت بهتر شود، بعد برو. اما جهانگیر با همان آرامش همیشگیاش گفت؛ مادرجان، اگر ما نرویم، پس چه کسی باید از این کشور دفاع کند؟ اگر هر جوانی فکر کند دیگری میرود، آنوقت دیگر کسی در جبهه نمیماند.