جانباز - صفحه 2

آخرین اخبار:
جانباز
جانباز ۲۵ درصد

کانال آب، با خون جوانان شهید قرمز شده بود

جانباز سرافراز «حبیب مقدم» با افتخار بیان می‌کند: «اگر مملکت در این امنیت و آزادی هست به دلیل فداکاری جوانانیست که در جلوی چشم من پرپر شدند. مثلا کانالی که آب جریان داشت، با خون جوانانی که شهید شدند قرمز شده بود. جوانان و همه باید قدردان این فداکاری‌ها باشند و از وطن پاسداری کنند.»
جانباز ۴۵ درصد

بعثی‌ها در ازای آب، کتک‌مان می‌زدند

جانباز و آزاده سرافراز «علی اصغر علیلو» بیان می‌کند: «به کمپ ۱۰ الرمادی فرستاده شدم، از شدت گرما کمی آب خواستیم، چند تن از رزمندگان به شدت سوخته و قطع عضو شده بودند، بعثی‌ها در عوض دادن آب، دو ستون شدند و شروع به کتک زدن رزمندگان و مجروحان کردند ...»
خاطرات شفاهی جانبازان

در زمستان آب را از برف تهیه می‌کردیم

جانباز ۴۰ درصد «نیت ولیلو» در بیان خاطرات خود اظهار داشت: «در مناطق عملیاتی سردشت بوکان و در کوهستان‌ها تا نیمه شب نگهبانی می‌دادم. به دلیل صعب العبور بودن منطقه، روزهای بسیاری بدون آب و غذا می‌ماندیم و در زمستان آب را از برف تهیه می‌کردیم و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان

مرا شبانه اسیر و تحویل بعثی‌ها دادند

جانباز ۴۰ درصد «کاطم خلخالی» در بیان خاطرات خود اظهار داشت: «به دلیل اینکه با احزاب معاند همکاری نمی‌کردم بعد از مدتی من را شبانه در منزلم در روستا اسیر و تحویل نیروهای بعثی عراقی دادند و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان

در کمین گرفتار شدیم و من گلوله خوردم

جانباز ۴۰ درصد «جعفر صادق درستی» در بیان خاطرات خود اظهار داشت: «در منطقه سردشت برای مقابله با گروه‌های معاند مستقر بودیم که در کمین گرفتار شدیم و چند تن از دوستانم شهید شدند و من نیز از پشت مورد اصابت گلوله قرار گرفتم و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان

جانباز ی در اثر انفجار آرپی‌جی

جانباز ۴۵ درصد «مجید هاشمی» در بیان خاطرات خود اظهار داشت: «من در لشگر عاشورا آرپی‌جی‌زن بودم و خرج آرپیجی من پاره بود و زمانی که خواستم شلیک کنم متاسفانه منفجر شد و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان

نیمه شب به خط مقدم عراق رسیدیم

جانباز ۴۵ درصد «رشید صفرعلیزاده» در بیان خاطرات خود اظهار داشت: «ادامه عملیات والفجر ۸ بود که با گردان خط شکن حر برای گرفتن کارخانه نمک رفتم و در نیمه شب به خط مقدم عراق رسیدیم و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان

به مهدی (باکری) گفتم مهمات نداریم

جانباز ۴۰ درصد «منصور محمد زاده» در بیان خاطرات خود اظهار داشت: «در عملیات والفجر ۱ به مهدی (باکری) گفتم مهمات نداریم، گفت صبر کنید و شخصا بدنبال مهمات رفت و لحظاتی بعد با یک وانت تویوتا مهمات برای رزمندگان آمد و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان

هر لحظه احتمال درگیری بود

جانباز ۴۵ درصد «شجاع نوروزی» در بیان خاطرات خود اظهار داشت: «در منطقه عملیاتی کردستان همیشه درگیری بود و دشمن مانند جبهه در جلو نبود بلکه بدلیل فعالیت گروه‌های معاند هر لحظه و از هر سو احتمال درگیری بود و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان

ماجرای یک عملیات غافلگیری و شاد کردن دل امام

جانباز ۴۵ درصد «ابراهیم الوداری» در بیان خاطرات خود اظهار داشت: «فرمانده گردان ما قبل از عملیات کربلای ۵ سخنرانی کرد و گفت بدلیل شکست عملیات کربلای ۴، قلب امام عزیزمان غمگین شده است و باید دل امام را شاد کنیم و یک عملیات غافلگیری انجام دهیم و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان

روی مین رفتیم و دو نفر از همرزمان شهید شدند

جانباز ۵۰ درصد «علیرضا صفر علیزاده» در بیان خاطرات خود اظهار داشت: «صبح نگهبانان را برای کمین به پست‌های نگهبانی بردم، اما عصر در زمان برگرداندن آنها، بر روی مین رفتیم و متاسفانه دو نفر از همرزمان شهید و من هم جانباز شدم و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان

با صدای شلیک گلوله بیدار و به سمت سنگرها رفتیم

جانباز ۲۵ درصد «پرویز احمدلو» در بیان خاطرات خود اظهار داشت: «در منطقه عملیاتی پیرانشهر در پایگاه در حال استراحت بودیم که با صدای شلیک گلوله بیدار و به سمت سنگرها رفتیم، گروه تروریستی پژاک در حال شلیک گلوله به پایگاه بود و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان

در قبال دین و کشور احساس مسئولیت می‌کردیم

جانباز ۴۵ درصد «شکر متولی» در بیان خاطرات خود اظهار داشت: «هدف زمین نبود و دشمن قصد لگدمال کردن دین و مملکت را باهم داشت و ما در قبال دین و کشور احساس مسئولیت می‌کردیم و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان

خمپاره کنار پایم اصابت کرد

جانباز ۴۰ درصد «احمد عالی پور» در بیان خاطرات خود اظهار داشت: «در منطقه عملیاتی، صبح در حال رفتن به محل پست نگهبانی بودم که ناگهان یک خمپاره ۶۰ به کنار پایم اصابت کرد و بر اثر اصابت ترکش از ناحیه چشم و سر آسیب دیدم و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان

پای راستم بر اثر اصابت خمپاره قطع شد

جانباز ۴۵ درصد «ابراهیم توتونچیان» در بیان خاطرات خود اظهار داشت: «برای انجام عملیات تکمیلی کربلای ۵ و تصرف قسمت‌های آبی خاکی منطقه اعزام شده بودیم، با وجود رسیدن به اهداف عملیات، پای راستم بر اثر اصابت خمپاره قطع شد و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان

ما مدیون شهدا هستیم و باید قدردان‌شان باشیم

جانباز ۴۵ درصد «محرم هاشم لو» در بیان خاطرات خود اظهار داشت: «ما مدیون شهدا هستیم و باید قدردان شهدا باشیم، در فروردین سال ۱۳۶۱ ساعت ۳ نصف شب بود که برای عملیات فتح المبین به منطقه اعزام شدیم، منورها شلیک شد، در دره بودیم و دشمن در بالای کوه بود و ...»

خاطراتی از کوچکترین عضو گروه؛ روایت زندگی و ایثار یک رزمنده دفاع مقدس

خلیل عباسی، رزمنده‌ای که از ۱۳ سالگی پا به جبهه گذاشت، امروز نه تنها خاطرات خود را در قالب کتاب‌هایی مستند و پرمحتوا منتشر کرده، بلکه نسل امروز را با فرهنگ ایثار و شهادت آشنا می‌کند. او با صراحت از سختی‌ها، رشادت‌ها و دلاوری‌های رزمندگان می‌گوید و معتقد است روایت این تجربیات، چراغ راهی برای جوانان است.

دیدار مدیرکل بنیاد شهید و امورایثارگران آذربایجان غربی با جانباز ۷۰ درصد گرانقدر «محمود برانی»

مهندس جلیلی، مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی به همراه معاونین فرهنگی و آموزشی و بهداشت و درمان اداره کل، با جانباز ۷۰ درصد گرانقدر «محمود برانی» در شهرستان ارومیه، دیدار و ضمن دلجویی و گفتگو از صبر و استقامت خانواده جانباز معزز تجلیل کردند.
خاطرات شفاهی جانبازان

خدمت در مرز عبادت است

جانباز ۴۵ درصد «عسگر طایفه علی همتی» در بیان خاطرات خود اظهار داشت: «خدمت در مرز عبادت است و امام سجاد (ع) نیز در صحیفه سجادیه فرموده است با خدمت شما در مرز، مردم در شهر احساس امنیت می‌کنند و ...»
خاطرات شفاهی جانبازان

عملیات لو رفت و زانویم تیر خورد

جانباز ۴۵ درصد «بهرام اکبرآقالو» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «هنگامی که قرار بود در غرب کشور در عملیات مسلم بن عقیل شرکت کنیم، متسفانه عملیات لو رفت و عراق در صبح شروع به گلوله باران ما کرد و زانویم تیر خورد و ...»
طراحی و تولید: ایران سامانه