ارغنده

ارغنده
خاطرات شفاهی جانباز ایلامی

روایت ایثار/ حضور در جبهه از مقطع دانش آموزی تا پایان جنگ

جانباز «سید منصور ارغنده » از همان زمان دانش آموزی داوطلبانه و از طریق بسیج راهی جبهه شدند و تا پایان جنگ حضور پر رنگی داشتند وی می‌گوید سال ۱۳۶۶ در شاخ شمیران بمباران شیمیایی شدیم و من جانباز شدم. در ادامه خاطرات شفاهی این جانباز گرانقدر را می‌شنویم.
تو مپندار كه يادت برود از دل ما / مگر آن روز كه در خاك شود منزل ما

مختصری از زندگینامه شهید ناصر ارغنده

شور و عشق وي به جبهه تا حدي بود كه در وصيت نامه اش مي نويسد مادر دعا كن برنگردم .
تو مپندار كه يادت برود از دل ما مگر آن روز كه در خاك شود منزل ما

مختصری از زندگینامه شهید ناصر ارغنده

نسبت به علاقه و اراده اي كه داشت چنان رشادتي از خود نشان داد كه زخمهاي وي دست كمي از زخمهاي علي اكبر نداشت يعني 24 گلوله به جان خود خريد و جان به جان آفرين تسليم نمود و شربت شهادت نوشيد .
طراحی و تولید: ایران سامانه