این سردار خیبری، قسمتش این بود که از آخرین مدافعانی باشد که تا واپسین نفس، کنار «مجنون» ماندند و مقاومت کردند. او همراز غربت این خاک مطهر از خون همتها و دیگر شهدای خیبری، ماند و حتی پیکرش هم سالها بعد از شهادت، با نسیم و خاک و آفتاب و باران این جزیره، همراز صدای ناله نیهای «هور»، سرود پایمردی و پاکبازی خواند... مثل همه شهیدان بی مزار و گمنام خیبر و مجنون.
شهید «احمدرضا طاهری سودجانی» در بخشی از وصیت نامه خود مینگارد: « این راهی است که همه باید بروند؛ همه این راه را در پیش دارند و نوبت همه خواهد آمد. [به خاطر] عشقی که به خدا داشتم، [به جبهه] رفتم»
شهید «عبدالرسول شیخی سینی» در وصیتنامه خود مینگارد: «ای امت قهرمان و شهید پرور بدانید که [در] مقابل خون شهدا وظیفه دارید و باید پاسدارانی راستین برای حفظ خون شهدا باشید.»