مادر «شهید علی پورحیدری» میگوید: زمانی که در حال پاسخ دادن به آخرین نامه فرزندم بودم احساس کردم علی در کنارم است و صدای نفسهایش را میشنیدم. ولی بعد از دو هفته متوجه شدم به شهادت رسیده و نامهای که برایش فرستاده بودم به دست همرزمانش رسیده است.
«نرجس رضاخانی» اظهار کرد: همیشه از تربیت این کودک در عجب بودم. عیسی را من تربیت کردم اما انگار نیرویی ماورایی در او هدایش میکرد. هر چه از ایمان و مردمداری عیسی بگویم کم است. دین در وجودش ریشهدار شده بود و هیچ چیز او را از این مسیر دور نمیکرد.
مادر شهید «بخشعلی مهدیخانی سرو جهانی» درباره آرزویش چنین میگوید: دلم میخواهد مرا هم به سردشت ببرند، جایی که فرزندم آنجا به شهادت رسیده است و تاکنون از پیکرش خبری ندارم، شاید نشانی از او را آنجا بیابم.
مادر «شهید حمیدرضا اورعی» میگوید: فرزندم به حدی روی حلال و حرام بودن حساس بود که وقتی از جبهه بازگشت و عمههایش از او درخواست کردند تا برایشان دفترچه بسیج خارج از نوبت بگیرد، او در پاسخ به آنها گفت: «من برای اینکه پارتیبازی از بین برود رفتم جبهه و در مقابل دشمن ایستادم.»
«املیلای افقهیزاده» مادر«شهید مجید اصغرپناه گلمکانی» میگوید: پسرم در سن 21 سالگی بود که آمادگی خود را برای ازدواج به من بازگو کرد اما من در پاسخ به او گفتم ابتدا باید درس و خدمت سربازیات را به اتمام برسانی تا بتوانم دامادت کنم. شب آن روزی که به خاک سپردیمش در خوابم آمد و گفت: مادر، من در بهشت رضا (ع) داماد شدهام.
شهید «محمد جعفر زاده» از شهدای بعد از جنگ تحمیلی است که اردیبهشت ماه ۱۳۷۳ در منطقه سردشت بر اثر انفجار مین گروهای ضد انقلاب و اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر گرانقدر شهید می گوید: وقتی خبر شهادت محمد را به ما دادند گقتم فدای امام حسین، او به جمع خوبان خدا پیوسته است. در ادامه فیلم خاطرات شفاهی والدین این شهید والامقام تقدیم حضورتان میشود.
سکینه صادقی مادر شهید مدافع حرم مازندرانی «حسین مشتاقی» میگوید: پسرم میگفت؛ «میدانی سوریه چه خبر است؟ زمینه ظهور امام زمان (عج) آنجا دارد فراهم میشود، مظلومیت شیعهها را در سوریه نمیبینی؟ نمیدانی بر سر زنان و دختران سوریه چه بلایی میآورند؟»
وقتی که شنیدم احمد باید به جبهه برود حال خوبی نداشتم حس مادرانهام فقط به بودن پسرم اهمیت میداد. یک ماه از پایان مأموریتش مانده بود که در یک شب تاریک و گرم تابستان در میان همهمۀ اطرافیان خبر شهادت احمدم را شنیدم و روزگارم همانند آن شب تیره و تار شد. نوید شاهد به مناسبت بزرگداشت روز معلم پای صحبتهای مادر گرانقدر این شهید والامقام نشسته است.
مادر شهید «محمد صفاخیل» بیان کرد: «از مردم میخواهم که همیشه و در همه شرایط احترام شهدا را داشته باشند. آنها فقط و فقط برای دفاع از خاک ناموس و وطنشان رفتند. هرگز طمع جاه و مقام نداشتند. حساب شهدا از همه جداست.»
مادر شهید «محمد اسدی» یکی از شهدای کارگر معزز استان زنجان میگوید: در خواب دیدم که محمد اشارهای به من میکند و آن لحظه متوجه شدم از شرایط سختی نجات پیدا کردم.