خاطرات شهدا - صفحه 8

خاطرات شهدا
خاطره شهید «میرزاعلی دریکوند» به نقل از همرزم شهید؛

شهدا حیّ و حاضرند

همرزم شهید «میرزاعلی دریکوند» می‌گوید: وقتی شهید به خوابم آمد همان چهره معصومانه را داشت. آه از نهادم بلند شد، با زمزمه فاتحه آیاتی از کلام خدا را واسطه قرار دادم شاید از سر تقصیرم بگذرد. شنیده بودم شهدا حی و حاضرند و امروز این شنیده بر من حجت شد.
خاطرات شهید «حمزه قبادی» به نقل از خواهر شهید؛

شهیدی که تاریخ شهادتش را پیش بینی کرده بود

خواهر شهید «حمزه قبادی» می‌گوید: برادرم همواره به خانواده و دوستان خود می‌گفت که در سال ۶۶ به شهادت می‌رسد و در نهایت هم در همین سال به آرزوی دیرینه خود دست یافت و به شهادت رسید.
زندگینامه شهید والامقام «محمد مرادی»؛

شهیدی که در میدان مین، گلوله باران شد

شهید «محمد مرادی» به تنهایی منطقه‌ای را که به گروهان کربلا محول شده با کمک عده‌ای از برادران پاکسازی می‌کند و بعد نیروی تحت امر خود را در آنجا مستقر می‌کند. نیروهای بعثی که از محل استقرار گروهان ایشان مطلع می‌شوند آنجا را گلوله باران می‌کنند.

نگاهی به زندگی و شهادت ۴ تن از شهدای قرآنی لرستان

«غلام‌رضا ملكشاهی، محمدجواد صابر، ابوالقاسم باقری و احمد فرامرزی» چهار تن از شهدای استان لرستان هستند که اسامی آن‌ها در لیست شهدای منتخب و شاخص قرآنی لرستان به چشم می‌خورد.
زندگینامه شهید «ذبیح اله دانیالی»؛

شهیدی که آرزو داشت در بالاترین ارتفاعات کردستان به شهادت برسد

شهید «ذبیح اله دانیالی» همیشه یک جمله را به همرزمانش گوشزد می‌کرد و می‌گفت که آرزوی شهادت را در کردستان در بالاترین نقطه از ارتفاعات آن را از خداوند تبارک و تعالی دارم که خدا را شاهد و گواه است به همان صورت به آرزویش که شهادت بود، رسید.
زندگینامه شهید «ناصر موسیوند»؛

شهیدی که آرزو داشت شبانه دفن شود

شهید ناصر موسیوند، از شهدای پایگاه مقاومت مسجد امام سجاد(ع) شهرستان بروجرد است که آرزو داشت اگر شهید شد او را شبانه دفن کنند.
خاطرات شهید «فرج‌اله اسدی‌جویی» به نقل از همرزمش؛

اشک‌های شهیدی که زینت‌بخش مجالس دعا بود

شهید فرج‌الله اسدی‌جویی از شهدای کارگر لرستان وقتی در جبهه بود، شب‎ها که رزمندگان دعای پرفیض کمیل و توسل برگزار می‌کردند با حضور در این مراسم، با گریه و شیون خود مراسم دعا را زینت می‌بخشید.
خاطرات شهید والامقام «والی سلیمانی»

شهادت با زبان روزه

شهید «والی سلیمانی» به گواه همرزمانش دو روز قبل از شهادت و زمانی که در ماموریت بود روزه می گرفت و با زبان روزه به شهادت رسید.
خاطره شهید «حسینقلی آزادبخت» به نقل از همرزم شهید؛

همیشه لبخند بر لبانش جاری بود

همرزم شهید والامقام «حسینقلی آزادبخت» می‌گوید: ایشان یک اخلاق و اخلاص عجیبی داشت که همیشه با وضو بود و همیشه لبخند بر لبانش جاری بود. یک تسبیح داشت که اکثر اوقات ذکر حضرت زهرا (س) را زمزمه می‌کرد.
زندگینامه شهید «ذبیح الله آموزگار»؛

شهیدی که ذبیح خدا شد

شهید «ذبیح الله آموزگار» در سوم آبان 1346 در الیگودرز متولد شد و در تاریخ دوازدهم خرداد 1368 در نهر عرایض به شهادت رسید.
روایت از خاطرات شهید «سیف الله کولیوند»؛

قسم خورد تا پیروزی انقلاب اسلامی از تمام دنیا دست بردار نیست

همرزم شهید «سیف الله کولیوند» در خاطرات خود آورده است: به خدا قسم من از انقلاب تا پیروزی اسلام و تا سرافرازی پرچم اسلام در تمام دنیا دست بردار نیستم.
خاطرات شهید مسلم رضایی به نقل از همرزم شهید؛

تصمیم خطرناک

همرزم شهید «مسلم رضایی» میگوید: تانک از روبرو به سمت ما می آمد. له شدن و مرگ در پیش روی خویش متصور نمودیم. لحظات به سرعت می گذشت و تصمیم گرفته شده با زندگی و مرگ ما ارتباط داشت.
زندگینامه شهید «مسلم رضایی»؛

چهار سال حضور مداوم در جبهه

شهید «مسلم رضایی» به طور مداوم تا هنگام شهادت چهار سال بطور پیوسته در جبهه بود.
زندگینامه شهید نیازعلی گل خاتونبانی؛

دانشجوی شهیدی که جبهه را به دانشگاه ترجیح داد

شهید «نیازعلی گل خاتونبانی» با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت. حتی بعد از قبولی در دانشگاه نیز نتوانست تحمل کند و رفتن به جبهه را به ماندن در دانشگاه ترجیح داد.
خاطراتی از زندگی شهید «امیر حسین پاپی چشمه» به روایت مادرش؛

«امیرحسین» خود را فدای بسیجی‌ها کرد

مادر شهید «امیرحسین پاپی چشمه» می گوید: یکی از نارنجک ها هنگام آموزش در شرف انفجار قرار گرفته که امیرحسین به لحاظ آموختن درس فداکاری و گذشت و ایثار جان در راه خدا که از برادرش هوشنگ یاد گرفته بود، خودش را بر روی آن نارنجک پرتاپ می کند تا آسیبی به دیگر بسیجی ها وارد نشود.
خاطره‌ای به مناسبت سالروز شهادت شهید «سبز علی تیموری» منتشر می شود

بوی خوش خدا

ساره عبدالهی فر خواهرزاده شهید «سبز علی تیموری ارضتی» نقل می کند: شب عمیلات درگیری عجیبی برپا شده بود، علی شجاعانه می جنگید، مثل این که بوی خوش خدا را احساس می کرد. جنگ تا سحر ادامه داشت گلوله های توپ و خمپاره مثل باران بر سر بچه ها می بارید علی سوار ماشین شده بود و به پشت خط مقدم آمد.

برگزاری مراسم بزرگداشت شهیدان سیدحسن نصرالله و سید هاشم صفی‌الدین در شیراز

مراسم بزرگداشت شهیدان مقاومت سیدحسن نصرالله و سیدهاشم صفی‌الدین در حرم مطهر حضرت احمدبن موسی شاهچراغ (علیه‌السلام) برگزار شد. این مراسم با سخنرانی سردار اسدی فرمانده اسبق تیپ ۳۳ المهدی(عجل‌الله‌ تعالی‌ فرجه‌ الشریف) و مداحی حاج مهدی سلحشور همراه بود.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «64»

آرامش شبانه با وجود ابرهای تیره/ پایان ماموریت

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «هوا به شدت بارانی بود؛ حوصله سربازان سر رفته بود و ،انتظار آن‌ها پايان يافته بود و می‌بايستی عوض می‌شدند ولی...» قسمت 64 خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «63»

چشم‌انتظاری برای رسیدن گروهان سوم

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «همه پرسنل در انتظار رسيدن گروهان سوم کد 146 می‌باشند، تا ما عوض شويم و اگر هوا اجازه دهد تا سر برج ما در شيراز خواهيم بود...» قسمت 63 خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید رستمی قسمت «62»

ورود هلیکوپترها به سردشت و تقویت روحیه سربازان

شهيد «هوشنگ رستمی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «روز 24 فروردین 4 فروند هليکوپتر 4 فروند در دو سری آمدند؛ تعدادی از پرسنل گردان 146 به سردشت آمدند و همان روز به تپه کله قندی رفتند...» قسمت شصت و دوم خاطره خودنوشت این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه