خاطرات شفاهی - صفحه 5

خاطرات شفاهی
خاطرات شفاهی جانبازان؛

روایتی از سربازی در دل جنگ؛ وقتی وظیفه، تنها یک خدمت نبود

جانباز "محمود رفیعی"، متولد ۱۳۴۷، در حالی که تنها پسر خانواده‌اش در خانه مانده بود، تصمیم گرفت از دوستانش عقب نماند و برای دفاع از وطن به جبهه برود. او از سوی سپاه اعزام شد و دوران خدمتش را در اهواز و مناطق عملیاتی جنوب گذراند. با وجود مجروحیت سطحی از ترکش، تا پایان خدمت در جبهه ماند و در بحبوحه عملیات مرصاد، همچنان در خط مقدم حضور داشت. روایت او، خاطره‌ای است از تعهد، غیرت و جوانی‌ای که وقف دفاع از وطن شد.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

سربازی که به‌خاطر برادرش به جبهه رفت

جانباز "ابوالفضل رستمی" نه فقط برای انجام وظیفه، بلکه برای حمایت از خانواده و ادامه راه برادری که در جبهه بود، به سربازی رفت. از آموزش‌های نیمه‌تمام در کرمانشاه تا زخمی شدن و بازگشت داوطلبانه برای ادامه خدمت؛ داستانی از تعهد، فداکاری و وفاداری در سال‌های جنگ.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

روایتی از آتش و ایمان؛ جانباز دفاع مقدس از روزهای پر التهاب کردستان می‌گوید

اکبر سلامت، جانباز جنگ تحمیلی، از روزهایی می‌گوید که جوانی‌اش را در دل کوه‌های سردشت و بیژه گذراند؛ روزهایی که قاطر و تدارکات زودتر از نیروها رسیده بودند و دشمن در کمین بود. از دلاوری‌های شهید زین‌الدین تا حملات کومله و منافقین، روایت او قصه‌ای است از رشادت، غربت، و دانشگاهی به نام جبهه که درس زندگی در آن آموخته شد.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

از زخمی‌ها تا مفقودالاثر؛ روایتی از مردی که زنده برگشت تا دوباره بجنگد

محمد حسنی، جانباز جنگ تحمیلی، در سال ۱۳۶۶ به خدمت اعزام شد و پس از آموزش در بیرجند، راهی غرب کشور شد. او در طول خدمت، شش بار مجروح شد؛ از سر و پا تا فک. در عملیات مرصاد هم شیمیایی شد و هم مجروح. وقتی برای درمان به شهرش برگشت، نامش را در فهرست مفقودالاثرها دید، در حالی که زنده بود. بازگشت و باز هم به جبهه رفت؛ روایتی پر از زخم، اما لبریز از وفاداری.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

آخرین حمله، آخرین ایستادگی/ روایتی از دفاعی جانانه در دل کوه و خاکریز

محمدعلی فرجی، جانباز دوران دفاع مقدس، از روزی می‌گوید که ساعت چهار صبح از پست به سنگر بازگشت و با خبر حمله دشمن مواجه شد. او و همرزمانش مقابل نیرویی که از آسمان با هواپیما در ارتفاعات مستقر شده بود، ایستادند و اجازه ندادند دشمن پیشروی کند. سه روز بعد، ناله مجروحان عراقی هنوز از آن‌سوی کوه شنیده می‌شد. روایت فرجی، تصویری است زنده از مقاومت، ایثار و پیامی روشن برای نسل‌های بعد: «راه دفاع، همچنان باز است و دل‌ها هنوز آماده‌ی رفتن.»
خاطرات شفاهی والدین شهدا/

اگر همه کسانی که مادر دارن جبهه نرن پس کی بره؟

مادر شهید «میرزا مرادی طولابی» می‌گوید: من گفتم پسرم درست بخوان برای رفتن به جبهه هنوز زوده. گفت مادر نگران هیچی نباشید ما به خواسته خودمان می‌ریم که از میهن مان دفاع کنیم. اگر من نرم اگر اون نره، اگر کسایی که مادر دارن نرن، پس کی می‌خواد از مرز‌ها دفاع کنه. در ادامه مصاحبه با مادر این شهید گرانقدر منتشر می‌شود.

«جیران» روانه بازار کتاب شد

کتاب «جِیران» به قلم فاطمه برهانی، بر اساس خاطرات جانباز نوروز عباسی از دوران دفاع مقدس است.

مستندسازی آثار شهدا ۶۵ درصد پیشرفت داشته است+ فیلم

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در برنامه تلویزیونی «سلام خبرنگار» گفت: طرح مستندسازی آثار شهدا در بنیاد شهید آغاز شده و تاکنون ۶۵ درصد پیشرفت داشته است.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

از بهانه شکر گرفتن تا خط مقدم کردستان

محمدعلی محاسن، جانباز دوران دفاع مقدس و اهل روستای مسرقان ساوه، در سال ۱۳۶۱ با ترفندی جالب از خانواده برای حضور در جبهه اجازه گرفت. او پس از گذراندن آموزش در پادگان ۲۱ حمزه، راهی کردستان شد و ماه‌ها در سردشت و اسلام‌آباد در خط مقدم جنگید. خاطراتش از روزهای سخت، شهادت همرزمان و رشادت‌های نیروهای ساوه، تصویری از ایثار آن روزها را زنده می‌کند.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

از پیشنهاد کار در ژاپن تا حضور در جبهه

جانباز "محمد محمدیه آزاد" که در کارخانه قوطی‌سازی میدان شوش مشغول به کار بود، پیشنهادی وسوسه‌انگیز برای کار در ژاپن دریافت کرد. اما وقتی همسرش با گریه او را به فرمان امام و اهمیت حضور در جبهه متوجه کرد، تصمیمش تغییر کرد. او صبح روز بعد به جای عزیمت به ژاپن، راهی ستاد اعزام رزمندگان شد و لباس رزم پوشید.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

ایستادگی در خط مقدم، جنگ با تمام دنیا

علی محمد یانی، رزمنده‌ای که ۲۱ ماه از عمر خود را در جبهه‌های نبرد گذراند، از روزهایی می‌گوید که با حداقل امکانات، اما با نهایت شجاعت، در برابر دشمن ایستادگی می‌کرد. او که داوطلبانه شب‌ها به کمین دشمن می‌رفت، معتقد است که جنگ فقط با صدام نبود، بلکه مقابله‌ای با تمام دنیا بود. خاطرات او، روایتی زنده از مقاومت، فداکاری و روحیه‌ای است که جنگ را از سلاح‌ها فراتر برد.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

از کلاس درس تا خط مقدم؛ روایت یک رزمنده نوجوان

جانباز "عباس قاسمی"، متولد ۵ آذر ۱۳۴۳، از روزهای آغازین جنگ تحمیلی و اعزام به جبهه می‌گوید؛ از تمرینات سخت در باغ صالح‌آباد و پادگان امام حسین تا حضور در عملیات. روایتی از روزهای پرالتهاب و بازگشتی با سلامت، همراه با همرزمان ورزشکار.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

از سنگرهای جبهه تا بیمارستان ساسان؛ روایت یک جانباز شیمیایی

جانباز "محمدرضا جعفری"، از رزمندگان استان مرکزی، در عملیات والفجر در منطقه حلبچه شیمیایی شد و دوران سخت مجروحیت را در بیمارستان‌های کرمانشاه و تهران گذراند. او از روزهای حضور در سپاه ساوه، همراهی با شهید مهدی ناصری و هدف والای دفاع از میهن می‌گوید.
جانباز سعید خلج بابایی؛

روایت ۲۵ ماه اسارت و ایمان در برابر سختی‌ها

سعید خلج بابایی، جانباز دفاع مقدس، از روز‌های اعزام به جبهه در سال ۱۳۶۵ تا اسارت طولانی‌مدت خود در دست دشمن بعثی می‌گوید. او که بیش از دو سال را در اسارت گذراند، به سختی‌ها، درد‌های جسمی و روحی‌ای که تحمل کرده، اشاره می‌کند. در این دوران، با ایمان و صبر در برابر دشواری‌ها ایستادگی کرده و از تجارب معنوی خود در زمان اسارت سخن می‌گوید.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

سختی‌های ناتمام؛ روایت جانباز محرم شرف‌لی از جراحت و فداکاری در جنگ

محرم شرف‌لی، جانباز جنگ تحمیلی، از روزهای جوانی و مجروحیت خود در میدان جنگ می‌گوید. او که در هجده سالگی با اصابت ترکش از ناحیه گردن مجروح شد، به سختی‌های دوران دفاع مقدس و فداکاری‌های رزمندگان اشاره می‌کند و بر ارزش انقلاب و شهدای آن تأکید دارد.
جانباز قاسم شاکر؛

از روزهای انقلاب تا میدان‌های نبرد

در روزهای پرالتهاب انقلاب، قاسم شاکر با پخش اعلامیه‌های امام خمینی (ره) و شعارنویسی در خیابان‌ها، به مبارزه علیه رژیم پهلوی پرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی، اگرچه سن و سالش کم بود، اما عزمش بزرگ‌تر از هر مانعی بود. او که از پایگاه‌های مسجدی تا میدان‌های نبرد راهی پر فراز و نشیب را طی کرده، روایتگر روزهایی است که با ایثار و مقاومت گره خورده‌اند.
جانباز احمد جمالی؛

از دفاع مقدس تا عزت امروز

جانباز "احمد جمالی"، رزمنده‌ای که در مهرماه ۱۳۵۹ پا به میدان دفاع مقدس گذاشت، روایتگر روزهایی است که ملت ایران با دست خالی اما با عزمی راسخ، در برابر دشمن ایستادگی کردند. او از توطئه‌های پیش از جنگ، نقش صهیونیسم در تجاوز بعثی‌ها و رشادت‌های مردمی می‌گوید که مقاومتشان، امنیت و عزت امروز ایران را رقم زده است.
جانباز اسماعیل محمدی زارع؛

از سنگر انقلاب تا میدان نبرد

جانباز "اسماعیل محمدی زارع"، از مبارزان دوران انقلاب اسلامی، خاطرات خود را از روزهای پرالتهاب آن دوران و همچنین حضورش در جبهه‌های دفاع مقدس روایت می‌کند. او از فعالیت‌های انقلابی، خدمت سربازی و سپس اعزام به جبهه می‌گوید. در این مسیر، با دشواری‌ها و سختی‌های بسیاری روبه‌رو شده، اما با ایمان و اراده‌ای راسخ، مسیر خود را ادامه داده است.
خاطرات شفاهی جانبازان؛

شب خونین والفجر ۸؛ روایت جانباز احمد فیاضی از لحظه‌های تلخ جراحت

جانباز "احمد فیاضی"، از رزمندگان دفاع مقدس، در جریان عملیات والفجر ۸ در منطقه فاو عراق هنگام تدارکات نیروها، هدف اصابت گلوله توپ فرانسوی قرار گرفت و از ناحیه سر و کمر مجروح شد. او از شب‌های سخت جبهه، پل‌های شناور و لحظات تلخ و شیرین آن روزها می‌گوید.
خاطرات شفاهی جانبازان

منطقه آلوده به نیروهای ضد انقلاب بود

جانباز «حیدر غفورزاده تومتری» در بیان خاطرات خود می‌گوید: «منطقه آلوده به نیروهای ضد انقلاب بود و در این شرایط من مسئول پاکسازی مین ها در مسیر تردد نیروها بودم...»
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه